صفحات

۱۳۸۹ شهریور ۸, دوشنبه

اگر یک شیعه‌ بودم

اگر یک شیعه بودم، اگر یک فقیه عالی مقام شیعه بودم، اگر در موضع مرجعیت شیعه نشسته بودم و در همان حال ‏که به دیانت شیعه عشق می ورزیدم، به انسانیت نیز می اندیشیدم و دلم از ظلمی که به مردم – شیعه و غیر شیعه – ‏می رفت به درد می آمد، و با دیدن فیلم‌های شکنجه‌ های غیرانسانی در زندان‌های جمهوری اسلامی اشک در ‏چشمانم جاری می‌شد، و در عین حال اگر شجاعت داشتم و مقام فقهی و چشم انداز منزلت سیاسی و سودای رهبری ‏چشمانم را کور نکرده بود و قلبم را به تکه ای سنگ مبدل نکرده بود، همان کاری را می کردم که آیت الله ‏منتظری در دهه شصت با شجاعت بی نظیر خود و بدور از نگرانی از عواقب اقدام خود انجام دادند.‏

آیت‌الله منتظری نه در آن زمان عضو سازمان مجاهدین بود و نه هوادار هیچ‌یک از گروه‌های مارکسیستی و چپ. ‏ایشان خود از معماران نظام اسلامی بود و در موقعیت نیابت رهبری و «امید امت و امام» نشسته بود، اما زمانی ‏که شاهد جنایات رژیم و شکنجه‌های غیرانسانی در زندانهای کشور شد و داستانهای مرگبار درون زندانها را شنید،‌ ‏نه تنها دلش به درد آمد و از چشمانش اشک جاری شد، که سخن به اعتراض برآورد و متعرض ظلم شد و تمام ‏موقعیت سیاسی و آینده رهبری خود را فدای دفاع از ارزش‌های انسانی کرد و از مجاهدینی که فرزندش را ‏ناجوانمردانه ترور کرده و از کمونیستها و مارکسیست‌هایی که دلیلی برای علاقه به آنها نداشت، و شاید اصولا ‏هیچ علاقه‌ای هم نداشت، به دفاع برخاست و قتل‌‌عام های رژیم و شکنجه‌های قرون وسطایی آن دهه مرگبار را ‏محکوم کرد و در اقدام تاریخی خود در اعتراض به قتل عام سراسری در زندانهای کشور که به دستور مستقیم ‏رهبری قدرتمند آن زمان، آیت الله خمینی، انجام گرفت به شدیدترین وجهی اعتراض کرده و این اعمال را در ‏زمره جنایات برعلیه بشریت برشمرد و حساب خود را از جنایتکاران جدا کرد.‏

آیت الله منتظری زمانی به رهبری خمینی متعرض شد که کمتر کسی جرات اعتراض به اقدامات جنایتکارانه ‏‏«امام» را داشت. بسیاری از آقایانی که امروز حتی در صف مخالفان حکومت هستند، یا در لباس اصلاح طلبی ‏ظاهر شده و چنان می‌نمایند که از همان ابتدای تولد خویش مدافع دمکراسی و حقوق بشر بوده اند، نه تنها در آن ‏دوران که آقای منتظری شجاعانه لب به اعتراض گشودند، در مقابل هیچ کدام از اقدامات نظام و رهبری لب به ‏اعتراض نگشودند، بلکه بسیاری از آنها در موقعیت‌های اجرایی با نظام ظلم و ستم همراهی کرده و حتی بسیاری ‏از آنها نه تنها کمترین حمایتی از آیت‌الله منتظری نکردند که گاه برعلیه ایشان نیز به مخالفت پرداخته و یا با ‏سکوت‌های سنجیده در همراهی جنایتکاران به انزوای بیشتر ایشان کمک نمودند.‏

اقدام اخیر آیت‌الله منتظری در دفاع از حقوق شهروندی بهائیان برای بار دیگر نشانگر شجاعت تاریخی ایشان ‏است.‏

اهمیت تاریخی دفاع ایشان از جامعه بهائیت و شهروندان بهائی در آن است که حتی پس از حمایت ایشان هنوز به ‏تعداد انگشتان دست از میان روشنفکران دینی در دفاع از حقوق شهروندی بهائیان پیدا نمی کنید. یکی دونفری هم ‏که جرات دفاع پیدا کرده و از حقوق شهروندی جامعه بهائیت دفاع کردند. این جرات را پس از اقدام شجاعانه ‏آیت‌الله منتظری پیدا کرده و گرنه چه بسا همچنان مهر سکوت بر دهان آنها نشسته بود.‏

دفاع آیت‌الله منتظری از جامعه بهائی در ایران بیانگر عمق اعتقاد ایشان به حقوق بشر است.‏

آیت‌الله منتظری، چه در موقعیت یک فقیه شیعه و چه در موقعیت یک شیعه معتقد، مسلم است که به جامعه بهائی و ‏طرفداران این دیانت کمترین سمپاتی نداشته و با چنین دیدگاه مذهبی و اعتقاد فقهی، چه بسا که دیانت بهائی را به ‏عنوان یک فرقه ضاله و دشمن دیانت شیعه می شمارد.‏

اما با این وجود ایشان از حقوق شهروندی بهائیان در ایران دفاع کرده و از آنجا که بهائیان شهروندان این سرزمین ‏هستند، برای آنها حق آب و گل قائلند.‏

ارزش تاریخی این دفاع در اینجاست که در تاریخ ۱۵۰ ساله گذشته، کمترین مرجع دینی شجاعت ایشان را در ‏دفاع از حقوق بهائیان داشته است، آن هم در زمانی که یک حکومت به نام اسلام به سرکوب پیروان این دین می ‏پردازد. دفاع آیت‌الله منتظری فصل جدیدی است در پذیرش حقوق شهروندی بهائیان که از طرف بالاترین مرجع ‏دینی در حوزه‌های شیعه به رسمیت شناخته می‌شود. ‏

نمی دانم اگر یک فقیه عالی‌مقام و مرجع شیعه و نایب رهبری سیاسی کشوری بودم، آیا شجاعت، انسانیت و اعتقاد ‏عمیق به باورهای انسانی و حقوق بشری که آیت‌الله منتظری را به دفاع از مخالفین خود در زندانها برانگیخت را ‏در خود می توانستم پیدا کنم که مثل ایشان عمل نمایم.‏

تا آنجا که به خاطرم هست، ‌بسیاری از رهبران گروه‌های سیاسی و حتی اعضای آنها در آن دوران از سرکوب ‏مخالفین خود حتی بدست رژیم اسلامی خوشحال می شدند. بسیاری از آنها زمانی که رهبران احزاب و گروه‌های ‏سیاسی پس از تحمل شکنجه‌های غیرانسانی به پای میزهای مصاحبه‌های مسخره تلویزیونی رفته و به «گناهان» ‏خود اعتراف می‌کردند، کمترین اعتراضی نمی‌کردند.‏

آقای حسینعلی منتظری از معدود شخصیت‌های تاریخ معاصر ایران است که از مخالفین خود و حتی از کسانی که ‏فرزند او را ترور کردند،‌ دفاع کرد. دفاع ایشان از افراد بهائی و حق زندگی و شهروندی برای آنها نمونه دیگری ‏از فهم عمیق و باور ایشان به حقوق همه انسان‌ها از جمله مخالفین است.‏

اگر یک وکیل مسلمان بودم

خانم شیرین عبادی طی تمام سالهای گذشته به عنوان وکیلی شجاع، دفاع از پرونده‌های متهمینی را تقبل کرده‌اند که ‏کمتر وکیلی در ایران جرات ورود به چنین پرونده‌هایی را به خود داده است.‏

پذیرش پرونده شهروندان بهایی آخرین نمونه از کارهای شجاعانه ایشان است.‏

مقامات امنیتی از زبان خبرگزاری رسمی کشور، ایرنا، در یک توطئه کثیف و به گونه‌ای رذیلانه در صدد برآمدند ‏که هزینه دفاع ایشان از شهروندان بهائی را تا حد حکم ارتداد برای ایشان بالا برده و در یک توطئه رسمی ابتدا ‏اعلام کردند که دختر ایشان بهائی شده و سپس در صدد برآمدند که خانم عبادی نیز بهائی بوده و تغییر دیانت ایشان ‏از شیعه به بهائیت است که به حمایت ایشان از شهروندان بهائی منجر گشته است.‏

خانم عبادی در مصاحبه‌ای رسما برای خنثی کردن این توطئه کثیف اعلام کردند که ایشان شیعه بوده و به شیعه ‏بودن خویش افتخار می‌کند، و درهمان حال از شهروندان بهائی نیز دفاع می کنند.‏

گویا این مطلب برای برخی دوستان گران آمده که چرا ایشان گفته‌اند که شیعه هستند و به شیعه بودن خود نیز ‏افتخار می‌کنند.‏

اگر من وکیل بودم، مسلمان شیعه بودم و در عین حال شهامت و وجدان کاری و تعهد لازم برای دفاع از حقوق ‏بشری دیگر شهروندان را داشتم چه می کردم. آیا از حقوق شهروندی پیروان دیانت بهائی دفاع می‌کردم.‏

آیا حاضر بودم که به عنوان یک وکیل به دفاع از کسانی که به جرم بهائی بودن دستگیر شده، ‌آنهم در کشوری که ‏بهائی از هیچ حقی برخوردار نیست و مدافع او نیز از طرف روزنامه رسمی کشور که سخنگوی محافل مافیایی و ‏اطلاعاتی کشور است به ارتداد محکوم شده و تهدید به مرگ گردد، دفاع نمایم. و اگر شجاعت دفاع از متهمین ‏بهائی را داشتم، آیا در برابر اتهام آشکار محافل اطلاعاتی و امنیتی که در صدد گرفتن فتوای قتل من به عنوان ‏‏«مرتد» بودند، سکوت می‌کردم و یا با افتخار از مسلمان بودن خویش و در عین حال دفاع از حقوق شهروندان ‏بهائی دفاع می‌کردم.‏

مطمئن نیستم که چندتن از ما اگر در ایران بودیم، شیعه بودیم و به دین خود اعتقاد داشتیم، وکیل بودیم، و مرتب از ‏سوی مقامات رسمی و غیررسمی تهدید به مرگ می‌شدیم و جان خود را در خطر می‌دیدیم، باز هم مانند خانم ‏عبادی پرونده بهائی ها را پذیرفته و از حقوق آنها دفاع می‌کردیم. اکنون صدها و بلکه هزاران وکیل شیعه ایرانی ‏در داخل کشور هستند و اندک مردان و زنانی از میان آنان به این پرونده ها نزدیک می‌شوند.‏

خانم شیرین عبادی وقتی می‌گویند شیعه هستند، دروغ هم نمی‌گویند. ایشان شیعه هستند. همانگونه که آیت‌الله ‏منتظری شیعه است. اکنون ایشان حاضر شده‌اند که در دادگاه‌های جمهوری اسلامی در مقام دفاع از حقوق ‏شهروندی پیروان و باورمندان بهائی برآیند، سه دهه پس از آن که بهائیان بیصدا سرکوب شده‌اند در حالیکه ‏هزاران وکیل و حقوق‌دان دیندار و بی‌دین دیگر در ایران وجود دارند. ‏

چرا ایشان به شیعه بودن خود افتخار نکنند زمانی که قرار است از حقوق بهائیان دفاع کنند. گویا همانگونه که ‏مسئولین روزنامه کیهان بنا دارند القا کنند، خانم عبادی برای دفاع از بهائی‌ها می‌باید دست از شیعه بودن بردارند. ‏مگر قرار است فقط بهائی‌ها از بهائی‌ها دفاع کنند؟


من می‌توانم یهودی باشم و به یهودی بودن خود افتخار کنم، ‏
می‌توانم مسیحی باشم و به مسیحی بودن خود افتخار کنم،
می‌توانم مسلمان شیعه باشم و به شیعه بودن خود افتخار کنم، ‏
می‌توانم بهائی باشم و به بهائی بودن خود افتخار کنم،
می‌توانم به هیچ دینی باور نداشته باشم و به بی‌دین بودن خود افتخار کنم،
ولی اگر در همان زمانی که به باورهای خود افتخار می‌کنم از حقوق دیگران دفاع کنم، می‌توانم به انسان بودن ‏خود نیز افتخار کنم.‏


با احترام،
رضا فانی یزدی

۲ نظر:

آریامهر گفت...

سلامی به زیبایی نام اهورا مزدا
به بلندای نام بزرگ ایران زمین

مطلبی کوچک را برای شروعی تازه در ادامه راه پیشین تارنمای خود نوشتم. باعث افتخار است که به تارنمای جدید من سربزنید و با هم تبادل لینک داشته باشیم و حتما بگین که با چه نامی شما را در پیوندهای خود اضافه کنم.

در صورت امکان تارنمای من را با نام

تاریخ ایران(آریامهر)

به پیوندهای خود بیافزایید.
باسپاس فراوان
بدرود
آریامهر

سپاس از مهر آریاییتان

آریامهر گفت...

سلامی به زیبایی نام اهورا مزدا
به بلندای نام بزرگ ایران زمین

مطلبی کوچک را برای شروعی تازه در ادامه راه پیشین تارنمای خود نوشتم. باعث افتخار است که به تارنمای جدید من سربزنید و با هم تبادل لینک داشته باشیم و حتما بگین که با چه نامی شما را در پیوندهای خود اضافه کنم.

در صورت امکان تارنمای من را با نام

تاریخ ایران(آریامهر)

به پیوندهای خود بیافزایید.
باسپاس فراوان
بدرود
آریامهر