با تشکر از دوست خوبم که اجازه اشتراک این مطلب را به من عطاء کرد...
این مطلبت چقدر به دلم نشست. آنرا ذخیره کرده تا روزی در وبلاگم از آن استفاده کنم.
چند سال پیش رستورانی در شمال سوئد داشتم. یک مشتری با حالی داشم به نام هوکان.
او رئیس دانشکده روانشناسی دانشکده امئو و هم زمان رئیس بخش پژوهش روانکاوی بیمارستان امئو (سومین بیمارستان سوئد ) بود. روز های تعطیل در رستوران را باز می کرد و با همسرش آرام وارد رستوران می شدند و پشت میز دو نفره جای می گرفتند.
من شیفته شخصیت او شده بودم لباس ساده ، ماشین ساده و غذای ساده. روزها کنارش می نشستم و روانشناسی از او یاد می گرفتم. روزی به او گفتم دکتر هوکان...! گفت اسم من هوکان است و دکتر را در داخل بیمارستان به من می گویند نه بیرون آنجا. باور کن این برخورد او اشکم را در آورده بود او فهمید که متاثر شده ام. پرسید چرا به هم ریختی؟ گفتم من بیمارم. گفت چه بیماری؟ گفتم از سرزمینی می آیم که اگر انتها یا ابتدای نامم چیزی نباشد هیچ چیزی نیستم. او با تواضع و تعارف به من گفت: من آرزوی زندگی هنری تو را دارم و از ایران هم چیزهای زیبای زیادی شنیده ام. خوشا به حالت که شرقی هستی!
واقعا ما بدون پسوند و پیشوند کاذب هیچ چیزی نیستیم.
شاد باشی
آينه تمام نماي ملتي كه ادعاي سروري جهان را دارد
خواهشمندم شخصی گرفته نشود، نقطه ضعف عمومی است
این تابلو آیینه تمام نمای مردم ماست، مردمی که نمیدانند پروفسور به چه کسی اطلاق میشود و حتی نمیدانند چگونه نوشته میشود اما باز هم با استفاده از عناوین استاد و دکتر و پروفسور سعی در ساختن قهرمان برای خودشان هستند.
ما چیزی به نام دکتر آلبرت اینشتین نداریم، استاد ولفگانگ موتزارت تا به حال به گوشم نخورده است. دکتر استیفن هاوکینگ هم ترکیب مسخرهای به نظر میرسد. میدانید چرا؟ چون این انسانها با این عناوین تعریف نشدهاند. موتزارت را همه جهان با سمفونیهای بینظیرش میشناسند. آلبرت اینشتین و ایزاک نیوتن مترادف علم فیزیک هستند و استیفن هاوکینگ هم نیازی به تذکر “دکتر” پیش از اسمش ندارد.
اما ما دکتر محمد اصفهانی را داریم که خواننده است ! دکتر محمود احمدینژاد را داریم که همه کاره است ! مهندس علی آبادی را داریم که در ورزش همه فن حریف است ! و . . . و از همه مسخرهتر هم اسم این خيابان است که من تا به حال نشنیده بودم: “پروفسور دکتر” محمود حسابی!
این عناوین برای کسانی است که اگر این عناوین را از پشت اسمشان برداریم هیچ نیستند. مردم ما کاری به اینکه علی دایی با لیسانس متالورژی دانشگاه شریف چه گلی به سر صنعت این مملکت زده ندارند، فقط برایشان مهم است که علی دایی مهندس است، از کجا؟ از دانشگاه صنعتی شریف! پس فوتبالیست لایقی است، چرا؟ چون مهندس است!
در چنین مملکتی و با چنین مردمی اگر افرادی مثل علی کردان همه آبروی داشته و نداشتهشان را میدهند تا یک “ورق پاره” با مهر دانشگاه آکسفورد بگیرند نباید تعجب کرد. چون من و شما برایمان همان ورق مهم است و او هم میان بر زده و همان ورق را برایمان آورده، اشکالی دارد؟
تشنگان این عناوین هم پایان ناپذیرند، آن یکی حاجی است و آن یکی دکتر. دیگری استاد است و آن یکی مهندس وآن یکی حضرت آیت ا . . . .
عناوینی برای جمیع ملت ایران هم وجود دارد: باهوش ترین مردم دنیا، با “فرهنگ” ترین مردم جهان، نویسندگان منشور حقوق بشر و…
اما اینکه ما دکترها و مهندسها و اساتید در کجای کاروان پر شتاب علم و فرهنگ جهان قرار داریم چیزی است که یا درباره آن سکوت میکنیم و یا دروغ میگوییم! مهم آن پیشوند است که ما داریم.
چرا ايرانيان بدبخت هستند؟
اوریانا فالاچی در یک مصاحبه از وینستون چرچیل سوال می کند
آقای نخست وزیر، شما چرا برای ایجاد یک دولت استعماری و دست نشانده به آنسوی اقیانوس هند می روید و دولت هند شرقی را بوجود می آورید ، اما این کاررا نمی توانید
در بیخ گوش خودتان یعنی در ایرلند که سالهاست با شما در جنگ و ستیز است انجام دهید؟
وینستون چرچیل بعد از اندکی تامل پاسخ می دهد:
برای انجام این کار به دو ابزار مهم احتیاج هست که این دوابزار مهم را درایرلند دراختیار نداریم
خبرنگار سوال می کند این دوابزار چیست؟ چرچیل در پاسخ می گوید! اکثریت نادان و اقلیت خائن